شناسهٔ خبر: 54852 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

ماجرای مواجهه مترجمان ایرانی با جمهور؛

افسون افلاطون

افلاطون فلاطون در رساله جمهور تنها به طراحی شهری زیبا به عنوان مدینه فاضله در ذهنیت خود اقدام نمی کند، بلکه موضعی اصولی و هماهنگ نسبت به نظر و عمل دارد و تلاش دارد تا موضع فلسفی خود را در هماهنگی با آرمان و واقعیت ارائه دهد. با این تحلیل، آنچه مهمتر از تحقق مدینه فاضله است و در رساله جمهور به عنوان مانیفست فلسفه سیاسی افلاطون مطرح می شود، طرح آن مدینه است که ناظر بر طراحی افقی برای رسیدن به کمال باشد.

فرهنگ امروز/ حامد زارع:

اگر عدالت را مهمترین مسئله تاریخ تفکر بشری و اصیل ترین مفهوم بنیادین تاریخ فلسفه غربی بدانیم، افلاطون نخستین و آخرین آموزگار این تواریخ است. پربیراه نگفته اند آنان که ۲۵۰۰ سال تاریخ فلسفه در مغرب زمین را تاریخ گسترش تفکر افلاطون ارزیابی کرده اند. امروزه دیدگاهی که تمام میراث فلسفی غرب را حاشیه ای بر ایده های افلاطونی می داند، دیدگاهی تقریبا قابل قبول است. بدین جهت که مقام و موقع افلاطون مقامی بی بدیل و استثنائی در همه ازمنه ها و امکنه ها است. تفلسفه در باب عدالت آنچنان از اهمیت برخوردار است که عنوان فرعی مطول ترین و خوانده شده ترین کتاب افلاطون به آن اختصاص داده شده است. کمتر کتابخوانی را می توان یافت که نام رساله جمهور را نشنیده باشد، مگر اینکه نام خود افلاطون را نیز نشنیده باشد! البته نام او همواره میان دو نام مشهور دیگر یونانی قرار داشته است، اما او را نمی توان حد وسط و یا عصاره آن دو نام دانست. همواره نام سقراط به سبب فضل تقدمی که در کاربست خرد فلسفی دارد و نام ارسطو به خاطر نقشی که در تاسیس نظام دانش دارد، ارجمند و گرامی داشته می شود، اما نام افلاطون با ذات امر فلسفی و ساحت ناب آن گره خورده است. تا جایی که بدون نام بردن از افلاطون و رساله های او، نام بردن از فلسفه و تاریخ آن کاری عبث است. چه اینکه افلاطون را نخستین کسی می دانند که «فلسفه» را در معنای مصطلح آن باب کرد و فراتر از آن فلسفه را تاسیس کرد. این شان تاسیسی او به خاطر مجموعه آثاری است که در آن برای نخستین بار پرسش هایی فلسفی ناظر بر مهمترین مسائل زندگی آدمی طرح و تکوین می یابند. به همین مناسبت افلاطون را باید بنیانگذار فلسفه سیاسی نیز دانست.

رساله جمهور

حتی می توان گفت که مهمترین بخش نظام فکری او معطوف به فلسفه سیاسی است و به همین اعتبار رساله جمهور که حاوی نظر تفصیلی افلاطون درباره نسبت فلسفه و سیاست است، مهمترین و پردامنه ترین اثر او محسوب می شود. آفاق تفکر افلاطون در این رساله آنچنان گسترده است که در آن نه تنها فلسفه و سیاست که نظر و عمل هم در پیوندی با یکدیگر معنا پیدا می کنند. «با چنین دریافتی از فلسفه و سیاست، افلاطون در رساله جمهور، سیاست و فلسفه را همچون تار و پودی در هم تنیده و آن دو را موضوع بحثی یگانه دانسته است. افلاطون از دو دیدگاه درباره پیوند فلسفه و سیاست می اندیشد: از سویی بر آن است که درباره امر سیاسی جز از مجرای بحث فلسفی نمی توان اندیشید، اما اندیشیدن فلسفی یگانه توجیه پیوند فلسفه و سیاست نیست، زیرا از سوی دیگر با وارد کردن اندیشیدن فلسفی در تدبیر امور سیاسی، افلاطون فلسفه را در جایگاهی قرار می دهد که بتواند صبغه ای واقع گرایانه پیدا کند.» (طباطبایی، ۱۳۹۶، صفحه ۷۷) به عبارت دیگر افلاطون در رساله جمهور تنها به طراحی شهری زیبا به عنوان مدینه فاضله در ذهنیت خود اقدام نمی کند، بلکه موضعی اصولی و هماهنگ نسبت به نظر و عمل دارد و تلاش دارد تا موضع فلسفی خود را در هماهنگی با آرمان و واقعیت ارائه دهد. با این تحلیل، آنچه مهمتر از تحقق مدینه فاضله است و در رساله جمهور به عنوان مانیفست فلسفه سیاسی افلاطون مطرح می شود، طرح آن مدینه است که ناظر بر طراحی افقی برای رسیدن به کمال باشد. عدم درک این موضع فلسفی در طول تاریخ اندیشه باعث شده است که فیلسوفی مثل فارابی از افلاطون شخصیتی الهی بسازد و اندیشمندی نظیر کارل پوپر از افلاطون ذهنیتی فاشیستی ترسیم کند. آنچه نباید در خوانش رساله جمهور افلاطون فروگذاشته شود توجه به این اصل است که طراحی ایده بنیادگذاری یک شهر آرمانی مهمتر از امکان تحقق عملی آن است. به این دلیل که نتایج حاصل از طرح ایده اهمیت بیشتری دارد تا مختصات عمل گرایانه آن. یکی از نتایج حاصل از این بحث، توجه به مصلحت عمومی است که ضابطه تمیز فرماندهی و فرمانروایی در نظام حکمرانی مدنظر افلاطون در رساله جمهور است. حال که متوجه محتوای کلی این رساله شدیم، بهتر است تا ساختار آن را نیز مورد بررسی قرار دهیم.

ساختار رساله

جمهور شامل ده قطعه به صورت گفتگو میان سقراط و افراد دیگر است و در آن به مسایلی از قبیل عدالت و حکومت مطلوب پرداخته می شود. افلاطون در این رساله از زیان سقراط با افراد زیادی درباره عدالت به بحث و گفتگو می نشیند و به این نتیجه می رسد که لازم است شهری تاسیس شود تا در آن عدالت در تبعیت از قانون خوب مستقر شود و شهروندان هر یک برای کاری که ساخته شده اند به کار گمارده شوند و از این طریق عدالت به منصه ظهور برسد. «پس از آنکه تاسیس چارچوب اصلی مدینه فاضله به اتمام رسید، سقراط و دوستانش به جستجو می پردازند تا ببینند عدالت و بی عدالتی در کجا قرار دارد. پیش از جستجوی عدالت ابتدا سه فضیلت دیگر یعنی حکمت، شجاعت تا عدالت و اعتدال را جستجو می کنند. در مدینه ای که بر اساس طبیعت تاسیس شده، حکمت نزد فرمانروایان یافت می شود. در مدینه فاضله شجاعت نزد طبقه جنگجویان است و اعتدال فضیلتی است که باید در تمام قسمت های مدینه فاضله باشد.» (اشتراوس، ۱۳۸۱، صفحه ۱۸۹) نزد افلاطون فلسفه به مثابه غایت زندگی، مهمترین محور برای فهم و نظم دادن به زندگی نیز است. به همین خاطر لئو اشتراوس معتقد است که آن بخش از رساله که به فلسفه می پردازد، مهمترین بخش است. اما افلاطون در چه فرازی فلسفه را وارد می کند؟ درست در جایی که می خواهد حدود امکان مدینه فاضله را مورد بحث قرار دهد. با این حال سوال محوری رساله معطوف به عدالت است و با بحث درباره بالاترین پاداش ها برای عدالت و سنگین ترین مجازات ها برای بی عدالتی به پایان می رسد. افلاطون در رساله جمهور حکومت حکیمان را مایه سعادت مدینه ارزیابی می کند و حکومت مردم بر مردم را ناچیز می شمارد. البته او نظرش در رساله قوانین کمی تغییر می کند. در این مجال بیش از آنکه تغیرات فکری افلاطون از جمهور تا قوانین مدنظر ما باشد، نحوه ورود رساله جمهور به زبان فارسی مطمح نظر است.

ترجمه فارسی رساله

رساله جمهور دو بار و هر دو بار از زبان غیر یونانی به فارسی برگردانده شده است. مرتبه نخست فواد روحانی در سال ۱۳۳۵ کتاب را از از بان فرانسوی به فارسی برمی گرداند و مرتبه دوم محمد حسن لطفی در سال ۱۳۵۳ با کمک رضا کاویانی کتاب را از زبان آلمانی به فارسی ترجمه می کند. البته فواد روحانی عنوان رساله را  "جمهور" و محمد حسن لطفی عنوان آن را "جمهوری" ترجمه کرده است. اما دلیل این ناهماهنگی چیست؟ احتمالا دلیل این ناهماهنگی تکامل زبان فارسی باشد؛ آنچه امروز در فارسی جمهوری نامیده می شود پیش از این جمهور نامیده می شده است. «هر دو مترجم در ترجمه عنوان این اثر از عرف معمول در ترجمه های غربی استفاده کرده اند: در ترجمه های غربی به تبعیت از سیسرون این اثر را Republic، République وRepública ترجمه کرده اند؛ به عبارت دیگر ترجمه عنوان این اثر به تبعیت از سنت چند هزار ساله، نشأت گرفته از سیسرون اینگونه ترجمه شده است و همین کلمه در زبان فارسی جمهوری ترجمه شده است. برای فهمیدن درستی ترجمه سیسرون چاره ای نیست بجز مراجعه به خودِ افلاطون؛ عنوانی که افلاطون برای این اثر انتخاب کرده است پولیتیا است. کلمه پولیتیا مانند بسیاری دیگر از مفاهیم اصلی اندیشه سیاسی افلاطون از واژه پولیس گرفته شده است. پولیس که ترجمه لغوی آن شهر است با تصور امروزین ما از شهر تفاوت عمیقی دارد: شهر یک اجتماع سیاسی خودبسا است که انسانها در آن به یک شیوه خاص زندگی، جنگ و صلح می کنند. پولیس بر خلاف اجتماعات کوچکتر واحد ِ سیاسی است که تمامی الزامات زندگی انسانی را در بر دارد: در شهر انسان می تواند تمامی قوای ِ بدنی و فکری خود را به کمال برساند. اگر نگاهی به ترجمه های آثار ارسطو و افلاطون به زبان فارسی بیندازیم، متوجه بدفهمی های فراوانی در ارتباط با این بنیادی ترین مفهوم ِ فلسفه سیاسی یونان خواهیم شد.» (نمازی، ۱۳۹۰، صفحه ۲۴) نکته ای مهمتر و بنیادی تر آنکه مترجمان فارسی برای برگرداندن کلمه پولیس از چندین لغت متفاوت استفاده می کنند. دولت، کشور، حکومت و جامعه از معادل هایی است که تا کنون به کار رفته است. معادلی که در سال های اخیر بیش از همه به کار برده شده است، دولت-شهر است. اما باید آگاه باشیم که «دولت ـ شهر قرار است نوعی خاص از حکومت باشد. هنگامی که امروز ما از حکومت سخن می گوییم، به تفکیک حکومت از جامعه نظر داریم؛ این در حالی است که شهر هم شامل ِ حکومت است و هم جامعه. اگر دقیق تر بگوییم شهر پیش از بوجود آمدن تفکیک میان ِ حکومت و جامعه وجود داشته است و بنابراین ما نمی توانیم آنرا با ترکیب حکومت و جامعه بسازیم.» (اشتراوس، ۱۳۹۰، صفحه ۴۹) با این حال به نظر می رسد ترجمه فواد روحانی بهتر، دقیق تر و قابل استفاده تر از ترجمه لطفی باشد. اما این دو چگونه به صرافت افتادند تا مهمترین کتاب افلاطون را ترجمه کنند.

مترجمان ایرانی رساله

فواد روحانی حقوقدانی مسلط و مدیری تمام عیار در ساختار بروکراسی پهلوی دوم بود که شایستگی اداری خود را با کسب صندلی ریاست اوپک بر همگان اثبات کرد. فردی برخوردار از ذهنیتی نظام مند و شخصیتی دانش مند که انگلیسی و فرانسوی را به حد ممتازی می دانست و بر زبان های عربی و لاتین اشراف داشت. او الهی نامه عطار را از فارسی به فرانسه دو کتاب از کارل گوستاو یونگ را از آلمانی به فارسی، کلیات زیبا شناسی بندتو کروچه را از ایتالیایی به فارسی، هنر و زیبایی شناسی آرتور شوپنهاور را از انگلیسی و فرانسه به فارسی برگردانده بود. با این پشتوانه غنی ادبی و فکری بود که جمهور افلاطون را نیز از فرانسوی و انگلیسی به زبان فارسی ترجمه کرد. خود روحانی درباره تجربه ترجمه جمهور می گوید: همانطور که می دانید، ترجمه « جمهور » افلاطون بود که در مقدمه اش شرح داده ام که چه شد به این فکر افتادم و اتفاقا این شروع خوبی بود برای کار در این زمینه؛ چون بنده به زبان اصلی این کتاب، که زبان یونانی است، هیچ آشنا نیستم، برای اینکه از صحت ترجمه ام اطمینان داشته باشم و مطمئن باشم که ترجمه من با اصل تطبیق می کند، مجبور شدم که از ترجمه های مختلف استفاده کنم و همین موجب شد که به دقت و وسواس فوق العاده عادت کنم. بنده برای ترجمه «جمهور» افلاطون از چهار ترجمه انگلیسی و چهار ترجمه فرانسه در مجموع از هشت ترجمه استفاده کردم و این کار ده سال طول کشید.

محمد حسن لطفی مترجم حرفه ای که قریب به ده هزار صفحه ترجمه از زبان های اروپایی به فارسی در کارنامه خود دارد، این اقبال را داشته که تنها مترجم ایرانی باشد که همه آثار افلاطون را به فارسی ترجمه کرده است. او با بهره‌گیری از تسلطش به زبان‌های آلمانی، انگلیسی و فرانسه و نیز فهم دقیق متون فلسفی، آثار شاخص فلسفه یونان و غرب را ترجمه کرد. لطفی در نشست های فکری که محمد علی موحد نیز در آن شرکت می کرد با اندیشه های افلاطون ارتباط برقرار کرد.  در همین نشست ها بود که ترجمه آپولوژی و رساله های کوچک افلاطون را بر عهده گرفت. ترجمه این آثار توسط دوستش رضا کاویانی با اصل آلمانی تطبیق داده و مقدمه ای توسط کاویانی بر آنها نوشته می شد. لطفی درباره ترجمه مجموعه آثار افلاطون می گوید: من هیچ وقت قصد این که همه نوشته های افلاطون را ترجمه کنم نداشتم، افلاطون خودش مرا به دنبال خود می کشانید، به طوری که ساعاتی که مشغول ترجمه نوشته های افلاطون بودم، لذت بخش ترین ساعات زندگی من بود. نوشته افلاطون خاصیت عجیبی دارد. نزدیک شدن به افلاطون آسان است از افلاطون جدا شدن و دور شدن مشکل است. کسی که یک دفعه دربند افلاطون افتاد،‌به این زودی نمی تواند خودش را خلاص کند. به این ترتیب افسون افلاطون واقعاً طوری بود که رها نمی کرد.

_________________________________________________________

منابع و مآخذ:

افلاطون، مجموعه آثار، جلد دوم، ترجمه محمد حسن لطفی، چاپ سوم، انتشارات خوارزمی، ۱۳۸۰

لئو اشتراوس، فلسفه سیاسی چیست؟ ترجمه فرهنگ رجایی، چاپ دوم، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۸۱

افلاطون، جمهوری، ترجمه فواد روحانی، چاپ نهم، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۸۳

رسول نمازی، تاملی درباره ترجمه جمهوری افلاطون، مجله نگاه نو، شماره ۹۰، آبان ۱۳۹۰

لئو اشتراوس، شهر و انسان، ترجمه رسول نمازی، انتشارات آگه، ۱۳۹۲

جواد طباطبایی، زوال اندیشه سیاسی در ایران، تهران، انتشارات مینوی خرد، ۱۳۹۶

منبع: سازندگی

نظرات مخاطبان 1 8

  • ۱۳۹۷-۰۳-۰۴ ۰۹:۲۲سهند سجادی 61 53

    این نوشتۀ سطحی و کم مایه چه وجهی برای انتشار دارد؟ حقیقتاً این قیبل کارها چیزی بیش از پر کردن صفحات «اندیشه» برای روزنامه هایی که خوانده نمی شوند، نیست. چه ضرورتی دارد نوشتن متنی دو سه هزار کلمه ای که عملاً هیچ، حتی یک جمله، نه جدی و نه جدید در برندارد. و هکذا چه وجهی دارد انتشار مجدد آن، آن هم در تیتر این سایت.
                                
  • ۱۳۹۷-۰۳-۰۶ ۰۵:۳۷محمد 2 2

    نویسنده می‌فرمایند که: «فواد روحانی حقوقدانی مسلط و مدیری تمام عیار در ساختار بروکراسی پهلوی دوم بود که شایستگی اداری خود را با کسب صندلی ریاست اوپک بر همگان اثبات کرد. فردی برخوردار از ذهنیتی نظام مند و شخصیتی دانش مند که انگلیسی و فرانسوی را به حد ممتازی می دانست و بر زبان های عربی و لاتین اشراف داشت. او الهی نامه عطار را از فارسی به فرانسه دو کتاب از کارل گوستاو یونگ را از آلمانی به فارسی، کلیات زیبا شناسی بندتو کروچه را از ایتالیایی به فارسی، هنر و زیبایی شناسی آرتور شوپنهاور را از انگلیسی و فرانسه به فارسی برگردانده بود.». 
    باید پرسید که چرا مرحوم روحانی که به آلمانی «تسلط» داشته‌اند، آثار شوپنهاور را مستقیماً از آلمانی ترجمه نکرده‌اند؟
    ضمن اینکه آن مرحوم کتاب کروچه را مستقیماً از ایتالیایی ترجمه نکرده‌اند. این همه اظهارات مغشوش و بی‌وجه را چرا باید دستمایه مقاله‌ای چنین کم‌مایه کرد؟
    کسی باید در این باره قلم زند که خود مسلط به چندین زبان باشد و مدتی را صرف بررسی تطبیقی ترجمه‌های این آثار کرده باشد، و الا بی‌مایه فطیر است.
                                
  • ۱۳۹۷-۰۳-۰۶ ۰۵:۴۰ 1 1

    نویسنده محترم سرانجام نفرمودند که «ماجرای» این «مواجهه» چه بود و به کجا رسید!
                                
  • ۱۳۹۷-۰۳-۲۱ ۰۰:۵۴ 7 1

    شگفتا که کسی دربارۀ ترجمۀ یک متن کلاسیک اظهار نظر می کند که حتی در این نوشتار بی مایه و چند خطی اش نیز نشانی از مراجعه به یک متن دست اول و غیرفارسی در آن دیده نمی شود. حقیقتاً این همه دُرشت گویی دربارۀ متنی بزرگ از برای چیست؟ تفنناً به تورق پرداختن و با شعبده متنی مختصر فراهم کردن و ارزش گذاری کردن در باب کار بزرگانی که اهل شعبده نبودند. آیا کارمند چند روزنامه و ژورنال بودن میتواند توجیه کافی برای چنین قلم زدنی باشد؟   
                                
  • ۱۳۹۷-۰۴-۲۶ ۱۲:۰۳ح محقی 2 4

    کامنت گذار ۱۳۹۷-۰۳-۲۱ ۰۰:۵۴  ، و سهند سجادی
    سلام
    به نظر خودتون حرفهایتان جزمشتی نفرت گویی از روی عدم تحمل چیست.
    تا به حال چه نوشته هایی از خودتان منتشر کردید. ارجاع بدهید بخوانیم
    تا حد و سطح فهم  و توانایی علمی شما را ببینیم که شما چه کاری کردید
    برای ادعایتان هیچ دلیلی ارائه نکردید اصلا نگفتید چرا و حتی و هیچ ارجاعی به متن ندادید
    فقط از کلمات سخیفی که تمام ذهنتان را پر کرده و حاصل تجربه ی زیسته ی شماست
    گیرم که این مقاله کلا اشتباه است
    اما دقت کنید به واژه هایتان
    1- نوشتار بی مایه و چند خطی اش 
    2- این همه دُرشت گویی دربارۀ متنی بزرگ 
    3- شعبده متنی مختصر فراهم کردن 
    4- کارمند چند روزنامه و ژورنال بودن میتواند توجیه کافی برای چنین قلم زدنی باشد؟   
    5- نوشتۀ سطحی و کم مایه 
    6- ...
    
    اما این واژه ها نشان از سطح فهم و درک و تربیت شما داشت و این یک تناقض است
    کسی که مدعی خواندن متن فلسفه ی است حداقل انتظار از او داشتن تربیت و نزاکت است
     نفهمیدن و نادانی خود را از یک متن و یا هرچیزی به نویسنده مرتبط نکنیم
    از نمونه شما کامنت گذاران با این ادبیات کم نیست و نبوده و ما هم امیدی برای بهبود آن نداریم
                                
  • ۱۳۹۷-۰۴-۳۱ ۱۶:۰۳ 0 3

     با محقی موافقم
    حرف زدن این بنده های خدا نه وجاهت و ارزش علمی دارد نه محلی از اعراب برای تاثیر گذاشتن فقط دشمنی و حرص موج می زند
    بیایید برای حفظ ارزش خودمان هم که شده قبل از باز کردن دهان منبع حرف هایمان را پیدا کنیم
                                
  • ۱۳۹۷-۰۵-۰۱ ۱۵:۲۵ 0 0

    جناب ح محقی 
    از تذکر شما در مورد لحن تند نوشتار خودم سپاسگذارم. در مورد بعد اخلاقی نقد حق با شما است و این روند بیمارگونه را خودمان باید برطرف کنیم. صرف نظر از تندی بیان، بر مدعای نهفته در نوشتارم همچنان تاکید می کنم.  
     در ضمن، خود شما هم ادب را پاس نداشته اید و شایسته این است که عذرخواهی کنید.
    برای شما آرزوی شادی و سلامتی دارم. بدرود.
      
     کامنت گذار ۱۳۹۷-۰۳-۲۱ ۰۰:۵۴  
                                
  • ۱۳۹۷-۰۵-۰۴ ۰۹:۴۸محقی 0 0

    سلام کامنت گذار 
    ۱۳۹۷-۰۵-۰۱ ۱۵:۲۵
    از شما برای توجه به این موضوع که بنده عرض کردم سپاسگذارم
    نیک می دانید که در نقد ما نیاز به شیوه و اصولی داریم که حداقل معیارهای اولیه نقد و نظر را تامین کند که از جمله هم کانتکس بودن، استفاده از ادله ، ارجاعات مناسب و ... می باشد.
    زبان نقد در سطح بالاتری از زبان موضوع مورد نقد قرار می گیرد
    گیرم که مقاله مندرج ایراداتی دارد و شما هم به آن اشاره نموده اید اما یک  چیزی اینست که شیوه نگارش و بیان نقد و ایرادات آن باعث می شود افراد نه تنها نسبت به حرف شما توجهی ننمایند و موضوع اصلی را به دلایلی مورد بررسی و توجه قرار ندهند بلکه متن اصلی هم که مورد نقد است نیز اعتبار بیشتر می یابد و همچنین برعکس
    دفاع بی ملاحظه و از روی تحقیر و .... نیز متن اصلی را هرچند درست باشد از رده اعتبار خارح می کند
    ممنون از شما
                                

نظر شما